بیوگرافی جیوانی ورگا

 بیوگرافی جیوانی ورگا

Glenn Norton

فهرست مطالب

بیوگرافی • La vita agra

نویسنده بزرگ سیسیلی در 2 سپتامبر 1840 در کاتانیا (به گفته برخی در ویزینی، جایی که خانواده دارای املاک بودند)، از جووانی باتیستا ورگا کاتالانو، از تبار کادت به دنیا آمد. شاخه ای از یک خانواده اشرافی، و توسط کاترینا دی مائورو، متعلق به بورژوازی کاتانیا. ورگا کاتالانوس ها یک خانواده معمولی از "آقایان" یا اشراف استانی بودند که منابع مالی کمی داشتند، اما با توجه به موقعیت اجتماعی خود مجبور بودند خوب ظاهر شوند. به طور خلاصه، پرتره کامل یک خانواده معمولی از رمان های ورگا.

تصویر فاقد نزاع با اقوام ثروتمند است: خاله‌های خسیس، "مومیایی‌های" بسیار خسیس و عموی سالواتوره که به موجب اکثریت، تمام دارایی‌ها را به ارث برده بود، مشروط بر اینکه مجرد بماند. ، آن را نیز به نفع برادران اداره کند. اختلافات احتمالاً در دهه چهل حل و فصل شد و روابط خانوادگی متعاقباً خوب بود همانطور که توسط نامه های نویسنده و عقد ازدواج در خانواده بین ماریو، برادر جیوانی معروف به مارو، و لیدا، دختر طبیعی دون سالواتوره و زن دهقانی تبیدی.

پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی زیر نظر کارملینو گرکو و کارملو پلاتانیا، جیوانی ورگا در درس های دان آنتونینو آباته، شاعر، رمان نویس و میهن پرست، رئیس یک تحصیل پر رونق در کاتانیامشکلات اقتصادی که او را در دهه گذشته گرفتار کرده بود. در این بین، مذاکراتی که در سال 1991 آغاز شد (و به بن بست ختم خواهد شد) با پوچینی برای نسخه اپرایی «لوپا» با لیبرتو از دی روبرتو ادامه می یابد. او برای همیشه در کاتانیا ساکن می شود و تا زمان مرگش در آنجا خواهد ماند، به جز سفرهای کوتاه و اقامت در میلان و رم. در دوره دو ساله 1894-1895، او آخرین مجموعه خود را به نام «Don Candeloro e C.» منتشر کرد که شامل داستان‌های کوتاهی بود که بین سال‌های 1889 تا 1893 در مجلات مختلف نوشته و منتشر شد. در سال 1995، همراه با کاپوانا، در رم با امیل زولا، یکی از نمایندگان مهم ادبیات فرانسه و طرفدار جریان ادبی ناتورالیسم، شاعری بسیار شبیه به وریزمو (در واقع، می توان گفت که دومی « نسخه "ایتالیایی از آن).

در سال 1903 فرزندان برادرش پیترو که در همان سال درگذشت به سرپرستی او سپرده شدند. ورگا فعالیت ادبی خود را بیش از پیش کند می کند و با جدیت خود را وقف مراقبت از سرزمین های خود می کند. او به کار بر روی "دوشس لیرا" ادامه می دهد، که تنها یک فصل از آن پس از مرگ توسط دی روبرتو در سال 1922 منتشر خواهد شد. بین سال های 1912 و 1914 او همیشه فیلمنامه برخی از آثارش از جمله "Cavalleria rusticana" و "Cavalleria rusticana" را به دی روبرتو سپرد. «لا لوپا» در حالی که خودش تقلیل «Storia di una capinera» را ترسیم می‌کند، به فکر دستیابی به نسخه‌ای تئاتری نیز است. در1919 آخرین رمان را می نویسد: "کلبه و قلب تو"، که پس از مرگ نیز در "Illustrazione italiana" در 12 فوریه 1922 منتشر خواهد شد. سرانجام، در سال 1920 او یک نسخه اصلاح شده از "رمان های روستایی" را منتشر کرد. در ماه اکتبر او به عنوان سناتور منصوب شد.

همچنین ببینید: بیوگرافی ماریا دی فیلیپی

در 24 ژانویه 1922 دچار فلج مغزی شد، جیوانی ورگا در 27 همان ماه در کاتانیا در خانه ای در via Sant'Anna، 8 ساله درگذشت. علاوه بر دو مورد ذکر شده، کمدی "رز کادوش" در "Le Maschere" ژوئن 1928 و طرح "Il Mistero" در "Scenario" مارس 1940 وجود دارد.

در مدرسه خود علاوه بر اشعار خود استاد، کلاسیک ها را خواند: دانته، پترارکا، آریوستو، تاسو، مونتی، مانزونی و آثار دومنیکو کاستورینا، شاعر و داستان سرای اهل کاتانیا، که ابوت از مشتاقان آن بود. مفسر

در سال 1854، به دلیل یک اپیدمی وبا، خانواده Verga به Vizzini و سپس به سرزمین خود Tèbidi، بین Vizzini و Licodia نقل مکان کردند. در اینجا او نوشتن اولین رمان خود را که در سال 1856 در سن پانزده سالگی آغاز شده بود، به پایان می رساند، "Amore e Patria"، که در حال حاضر، با این حال، به توصیه ماریو توریسی، قاضی منتشر نشده است. که ورگا شاگرد او بود. به خواست پدرش، بدون اینکه علاقه زیادی به تحصیلات حقوقی نشان دهد، در دانشکده حقوق دانشگاه کاتانیا ثبت نام کرد، که به طور قطع در سال 1861 آن را رها کرد و به تشویق مادرش به فعالیت ادبی پرداخت.

در سال 1860، جیووانی ورگا در گارد ملی که پس از ورود گاریبالدی به کاتانیا تشکیل شد، نام نویسی کرد و حدود چهار سال در آنجا خدمت کرد. او به همراه نیکولو نیسفورو و آنتونینو آباته، هفته‌نامه سیاسی «Roma degli Italiani» را با برنامه‌ای واحد و ضد منطقه‌ای، تنها به مدت سه ماه هدایت کرد. در سال 1861 او با هزینه شخصی خود توسط ناشر گالاتولای کاتانیا، رمان «کربوناری کوه» را که قبلاً از 1859 روی آن کار کرده بود، منتشر کرد. در سال 1862 جلد چهارم و آخرینکتابی که نویسنده از جمله برای الکساندر دوما ارسال خواهد کرد. او با مجله «ایتالیای معاصر» همکاری می کند و احتمالاً یک داستان کوتاه یا بهتر بگوییم فصل اول یک داستان رئالیستی را منتشر می کند. سال بعد، نویسنده مورد عزاداری خانوادگی قرار گرفت: در واقع او پدر محبوب خود را از دست داد. در ماه مه، برای اولین بار، حداقل تا ژوئن در آنجا ماند، به فلورانس، پایتخت ایتالیا از سال 1864 و مرکز زندگی سیاسی و فکری. از این دوره کمدی منتشر نشده «طرطوفی جدید» (در سر پیش نویس دوم تاریخ 14 دسامبر 1886 را می خوانیم) است که به صورت ناشناس به مسابقه نمایشی دولتی ارسال شد.

در سال 1867 یک اپیدمی جدید وبا او را مجبور کرد که به همراه خانواده اش در املاک سنت آگاتا لی باتیاتی پناه بگیرد. اما در 26 آوریل 1869 کاتانیا را به مقصد فلورانس ترک کرد و تا سپتامبر در آنجا ماند.

او به محافل ادبی فلورانس معرفی شد و شروع به رفت و آمد در سالن‌های لودمیلا آسینگ و خانم‌های سوانزبرگ کرد و با نویسندگان و روشنفکران آن زمان مانند پراتی، آلاردی، مافی، فوسیناتو و ایمبریانی ارتباط برقرار کرد. نویسنده اخیر شاهکارهایی که امروزه هنوز کمتر شناخته شده است). در همین دوره، دوستی با لوئیجی کاپوانا، نویسنده و روشنفکر جنوبی آغاز شد. او همچنین گیزلدا فوجانسی را می شناسد که با او سفر بازگشت را انجام می دهددر سیسیل او شروع به نوشتن "Storia di una capinera" (که در اقساط در مجله مد "La Ricamatrice" منتشر خواهد شد) و درام "Rose caduche" را آغاز کرد. او مرتباً با خانواده‌اش مکاتبه می‌کرد و جزئیات زندگی‌اش را در فلورانس به آنها اطلاع می‌داد (از نامه‌ای در سال 69: «فلورانس واقعاً مرکز زندگی سیاسی و فکری در ایتالیا است، اینجا آدم در فضایی متفاوت زندگی می‌کند. و برای تبدیل شدن به چیزی باید [...] در میان این حرکت بی وقفه زندگی کند، خود را بشناسد، و به طور خلاصه هوای آن را بشناسد.»).

در نوامبر 1872، جیووانی ورگا به میلان نقل مکان کرد، و در آنجا باقی ماند، البته با بازگشت مکرر به سیسیل، برای حدود بیست سال. به لطف ارائه سالواتوره فارینا و تولو ماسارانی، او در مشهورترین گردهمایی های ادبی و دنیوی حضور داشت: از جمله، سالن های کنتس مافی، ویتوریا سیما و ترزا ماناتی ویگونی. او با آریگو بویتو، امیلیو پراگا، لوئیجی گوالدو ملاقات می‌کند، دوستی‌هایی که از آن ارتباط نزدیک و پربار با موضوعات و مشکلات اسکاپیلیاتورا ناشی می‌شود. علاوه بر این، او این فرصت را دارد که با خانواده ناشر تروز و کامرونی ملاقات کند. او با دومی مکاتباتی را در هم آمیخت که برای مواضع نظری در مورد رئالیسم و ​​ناتورالیسم و ​​برای قضاوت در مورد داستان معاصر (زولا، فلوبر، والس، دانونزیو) مورد علاقه بود.

1874، در بازگشت به میلان در ژانویه، او دچار بحران شددلسردی : در 20 ماه، در واقع، تروز به او "ببر سلطنتی" را رد کرده بود، که تقریباً او را مجبور به تصمیم گیری در مورد بازگشت قطعی به سیسیل کرد. با این حال، او با پرتاب کردن خود به زندگی اجتماعی میلانی به سرعت بر بحران غلبه می کند (همچنین در این مورد نامه های به خانواده او سند گرانبهایی است که در آن می توان یک گزارش بسیار دقیق و همچنین روابط او با سرمقاله را خواند. محیط مهمانی ها، توپ ها و تئاترها) و به این ترتیب «ندا» را تنها در سه روز نوشت. این رمان که در 15 ژوئن در "ژورنال ایتالیایی علم،

همچنین ببینید: مادام: بیوگرافی، تاریخ، زندگی و چیزهای بی اهمیت خواننده رپ مادام کیست؟

نامه ها و هنر" منتشر شد، موفقیتی به همان اندازه که برای نویسنده ای که همچنان از آن به عنوان "یک بدبختی واقعی" یاد می کند، غیرمنتظره است. و هیچ علاقه ای، اگر نه اقتصادی، به ژانر داستان نشان نمی دهد.

"ندا" بلافاصله توسط بریگولا به عنوان گزیده ای از مجله تجدید چاپ شد. ورگا، به دلیل موفقیت طرح و درخواست تروز، برخی از داستان‌های کوتاه «پریماورا» را در پاییز بین کاتانیا و ویزینی نوشت و شروع به ایده‌پردازی طرح دریانوردی «پادرون انتونی» کرد (که بعداً در داستان ادغام شد. "Malavoglia") که در ماه دسامبر قسمت دوم آن را برای ناشر ارسال کرد. در این میان، او داستان‌های کوتاه نوشته شده تا آن زمان را در مجلدات جمع‌آوری کرد و در بریگولا با عنوان «Primavera ed Altri Stoie» منتشر کرد.

رمان به کندی پیش می رود، همچنین به دلیل واکنش شدید عاطفی دیگر، از دست دادن رزا،خواهر مورد علاقه

در 5 دسامبر، مادرش، که جووانی با محبت عمیق به او گره خورده بود، درگذشت. این اتفاق او را در یک وضعیت جدی بحران قرار می دهد. او سپس کاتانیا را ترک کرد تا به فلورانس و سپس به میلان برگردد و در آنجا با قاطعیت کار خود را از سر گرفت.

در سال 1880 او در Treves "Vita dei Campi" را منتشر کرد که داستان های کوتاهی را که در سال های 1878-1880 در مجله ظاهر شد جمع آوری می کند. او به کار بر روی «مالاوگلیا» ادامه می‌دهد و در بهار، پس از بریدن چهل صفحه ابتدایی نسخه خطی قبلی، اولین فصل‌ها را به Treves می‌فرستد. او تقریباً ده سال بعد با گیزلدا فوجانسی ملاقات می کند که با او رابطه ای دارد که حدود سه سال طول می کشد. «آن سوی دریا»، پایان نامه رمان «روستیکانه»، احتمالاً رابطه عاطفی با ژیزلدا را پیش‌بینی می‌کند و به نوعی تکامل و پایان اجتناب‌ناپذیر آن را توصیف می‌کند.

سال بعد، "I Malavoglia" بالاخره برای تیپ های تروز منتشر شد که در واقع منتقدان با استقبال بسیار سردی روبرو شدند. او مکاتباتی را با ادوارد راد، نویسنده جوان سوئیسی که در پاریس زندگی می کند و در سال 1887 ترجمه فرانسوی «مالاوگلیا» را منتشر می کند، آغاز می کند. در این بین، او با فدریکو دی روبرتو دوستی برقرار کرد. او شروع به آبستن "Mastro-don Gesualdo" کرد و "مالاریا" و "Il Reverendo" را در مجلاتی منتشر کرد که در آغاز سال او برای تجدید چاپ "ویتا" به تروز پیشنهاد داده بود.از فیلدها" به جای "چگونه، کی و چرا".

جیووانی ورگا با فدریکو دی روبرتو

پروژه کاهش برای صحنه‌های «کاوالریا روستیکانا»؛ به همین منظور رابطه‌اش را با جاکوسا که «پدرخوانده» اولین حضورش در تئاتر خواهد بود، تشدید می‌کند. از نظر زندگی خصوصی، رابطه‌اش با گیزلدا ادامه پیدا می‌کند که توسط راپیساردی از خانه بیرون رانده می‌شود. کشف یک نامه سازش‌آمیز دوستی طولانی و محبت‌آمیز با کنتس پائولینا گرپی آغاز می‌شود (تا پایان قرن ادامه خواهد داشت: آخرین نامه به تاریخ 11 مه 1905 است.)

1884 سال زندگی او است. اولین نمایش تئاتر با "Cavalleria rusticana". این درام که در یک شب میلانی توسط گروهی از دوستان (بویتو، امیلیو تروز، گوالدو) خوانده و رد شد، اما توسط تورلی-ویولیه (بنیانگذار "کوریره دلا سرا") تایید شد. برای اولین بار با بازی Eleonora Duse در قسمت Santuzza با موفقیت بزرگ در 14 ژانویه در تئاتر Carignano در تورین توسط کمپانی Cesare Rossi اجرا می شود.

با انتشار اولین پیش نویس «واگابونداجیو» و «موندو پیچینو»، برگرفته از پیش نویس های رمان، اولین مرحله پیش نویس «ماسترو دون ژسوالدو» که از قبل آماده شده بود، قرارداد با ناشر کازانووا در 16 مه 1885 درام "In portineria"، اقتباسی تئاتری از "Il canarino" (داستان کوتاه "Per le vie")در تئاتر مانزونی در میلان از او به سردی استقبال می شود. یک بحران روانی با دشواری ادامه "چرخه وینتی" و مهمتر از همه با نگرانی های اقتصادی شخصی و خانوادگی تشدید می شود که او را برای چند سال آزار می دهد و در تابستان 1889 به اوج خود می رسد.

جیووانی ورگا در نامه ای به تاریخ 17 ژانویه از میلان، دلسردی خود را به سالواتوره پائولا وردورا اعطا کرد. درخواست های وام به دوستان افزایش یافت، به ویژه ماریانو سالوزو و کنت گگه پریمولی. برای آرامش، دوره‌های طولانی را در رم گذراند و همزمان روی داستان‌های کوتاه منتشر شده از ۱۸۸۴ به بعد کار کرد و آنها را برای مجموعه «Vagabondaggio» تصحیح و گسترش داد که قرار بود در بهار ۱۸۸۷ توسط ناشر باربرا در فلورانس منتشر شود. در همان سال ترجمه فرانسوی "I Malavoglia" منتشر شد، آن هم بدون اینکه با هیچ موفقیتی از نظر انتقادی یا عمومی مواجه شود.

پس از چند ماه اقامت در رم، در آغاز تابستان به سیسیل بازگشت و تا نوامبر (به جز سفرهای کوتاه به رم در دسامبر 1888 و در اواخر بهار 1889) در آنجا ماند. 1890، اقامت متناوب در کاتانیا اقامت طولانی تابستانی در ویزینی. در بهار، او با موفقیت مذاکرات را برای انتشار "Mastro-don Gesualdo" در "Nuova Antologia" به پایان رساند (اما در ژوئیه با کازانووا قطع رابطه کرد و به خانه Treves نقل مکان کرد). این رمان به صورت اقساط منتشر می شوددر مجله از 1 ژوئیه تا 16 دسامبر، در حالی که Verga به شدت روی آن کار می کند تا شانزده فصل را از ابتدا بازبینی یا بنویسد. بررسی در ماه نوامبر آغاز شده است.

در هر صورت، "تبعید" سیسیلی ادامه می یابد، که طی آن جیوانی ورگا خود را وقف بازنگری یا بهتر از آن به بازسازی "Mastro-don Gesualdo" می کند که در پایان سال، در Treves منتشر خواهد شد. او داستان‌های کوتاهی را که بعداً در «خاطرات کاپیتان دارس» جمع‌آوری خواهد کرد، در روزنامه‌های ادبی و در «فان‌فولا دلا دومنیکا» منتشر می‌کند و بارها اعلام می‌کند که در آستانه اتمام یک کمدی است. او احتمالاً در ویلای استه، کنتس دینا کاستلاتزی دی سوردوولو را ملاقات می کند که تا آخر عمر با او صمیمی خواهد ماند.

تقویت شده توسط موفقیت "Mastro-don Gesualdo"، او قصد دارد بلافاصله "چرخه" را با "دوشس لیرا" و "L'onore Scipioni" ادامه دهد. در این دوره، شکایت علیه ماسکانی و ناشر Sonzogno برای حقوق نسخه متن ترانه "Cavalleria rusticana" آغاز شد. در پایان ماه اکتبر اما برای پیگیری اجراهای «کاوالریا» که هنوز هم شاهکار موسیقی است در فرانکفورت و برلین به آلمان رفت.

در سال 1893، پس از توافق با سونزوگنو، پرونده حقوق "کاوالریا" که قبلاً توسط ورگا در سال 1891 در دادگاه استیناف بدست آمده بود، به پایان رسید. بنابراین نویسنده حدود 140000 لیره جمع آوری می کند که در نهایت از این مقدار فراتر می رود

Glenn Norton

گلن نورتون یک نویسنده باتجربه و یک خبره پرشور همه چیزهای مربوط به زندگی نامه، افراد مشهور، هنر، سینما، اقتصاد، ادبیات، مد، موسیقی، سیاست، مذهب، علم، ورزش، تاریخ، تلویزیون، افراد مشهور، اسطوره ها و ستارگان است. . گلن با طیف التقاطی از علایق و کنجکاوی سیری ناپذیر، سفر نویسندگی خود را آغاز کرد تا دانش و بینش خود را با مخاطبان گسترده ای به اشتراک بگذارد.گلن پس از تحصیل در روزنامه‌نگاری و ارتباطات، نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت در داستان‌سرایی جذاب داشت. سبک نوشتاری او به خاطر لحن آموزنده و در عین حال جذابش شناخته می شود، که بدون زحمت به زندگی چهره های تأثیرگذار جان می بخشد و در اعماق موضوعات مختلف جذاب می پردازد. هدف گلن از طریق مقالات به خوبی تحقیق شده خود سرگرم کردن، آموزش، و الهام بخشیدن به خوانندگان برای کشف تابلوی غنی از دستاوردهای انسانی و پدیده های فرهنگی است.گلن به‌عنوان یک سینماگر و علاقه‌مند به ادبیات، توانایی عجیبی در تحلیل و زمینه‌سازی تأثیر هنر بر جامعه دارد. او به بررسی تأثیر متقابل بین خلاقیت، سیاست و هنجارهای اجتماعی می پردازد و رمزگشایی می کند که چگونه این عناصر آگاهی جمعی ما را شکل می دهند. تحلیل انتقادی او از فیلم‌ها، کتاب‌ها و دیگر عبارات هنری به خوانندگان دیدگاه تازه‌ای ارائه می‌کند و آنها را به تفکر عمیق‌تر در مورد دنیای هنر دعوت می‌کند.نوشته جذاب گلن فراتر از این استحوزه های فرهنگ و امور جاری. با علاقه شدید به اقتصاد، گلن به درونیات سیستم های مالی و روندهای اجتماعی-اقتصادی می پردازد. مقالات او مفاهیم پیچیده را به قطعات قابل هضم تقسیم می کند و خوانندگان را قادر می سازد تا نیروهایی را که اقتصاد جهانی ما را شکل می دهند رمزگشایی کنند.با میل گسترده ای به دانش، زمینه های تخصصی متنوع گلن، وبلاگ او را به مقصدی یکجا برای هر کسی که به دنبال بینش کامل در مورد موضوعات بی شماری است تبدیل می کند. خواه کاوش در زندگی مشاهیر نمادین، کشف اسرار اسطوره های باستانی، یا کالبدشکافی تأثیر علم بر زندگی روزمره ما باشد، گلن نورتون نویسنده مورد علاقه شماست که شما را در چشم انداز وسیع تاریخ، فرهنگ و دستاوردهای بشری راهنمایی می کند. .