بیوگرافی لوئیس آرمسترانگ
فهرست مطالب
بیوگرافی • Bocca a Sack
لوئیس دانیل آرمسترانگ، نوازنده ترومپت جاز، یکی از بزرگترین نمایندگان این ژانر موسیقی و کسی است که تأثیری کاملاً جدید به موسیقی آفریقایی-آمریکایی بخشید. در مورد تولد او پس زمینه کوچکی وجود دارد که رنگ زرد کوچک را نیز مشخص می کند. آرمسترانگ همیشه اعلام کرده است که در 4 ژوئیه (تعطیلات ملی در ایالات متحده) 1900 به دنیا آمده است، اما در واقع، مطالعات اخیر نشان داده است که این ترومپتوز بزرگ در 4 آگوست 1901 به دنیا آمده است.
به ویژه، جستجوهای یارانه ای از نیواورلئان، زادگاهش، و انجام شده توسط تد جونز، که به نظر می رسد گواهی غسل تعمید اصلی "پادشاه جاز" را پیدا کرده است، شایان ذکر است. بر اساس این اعمال، «ساچمو» (این لقبی است که به او داده می شود: تقریباً به معنای «دهان گونی» است) یک سال و یک ماه پیر شده بود تا شاید برای حل برخی از مشکلات مربوط به اولین حضور جوان خود در شیکاگو و نیو. یورک، جایی که او نمی خواست جوان تر از آنچه بود به نظر برسد.
لوئیس آرمسترانگ دوران کودکی پر دردسری داشت. والدین او اندکی قبل از تولد او از هم جدا شدند و کودک به مادربزرگ مادری او ژوزفین سپرده شد، در حالی که مادرش احتمالاً یک فاحشه بود.
همچنین ببینید: لوچیانو اسپالتی، بیوگرافیروزهای او در تعادل بین حاشیه نشینی و بزهکاری سپری می شود حتی اگر خوشبختانهعلاقه در درون او متولد می شود، پادزهری که می تواند او را از مسیرهای انحرافی خطرناک دور نگه دارد و در عین حال او را از آن محیط محقر: موسیقی «آرام کند».
لوئیس آرمسترانگ
هنوز برای نواختن ترومپت یا قدردانی از پتانسیل و نکات ظریف آن بسیار جوان بود، در آن زمان خود را به آواز خواندن با آهنگی بسیار عجیب محدود کرد. گروه محلی، چون فقط خیابان ها را به عنوان صحنه داشت.
تمرین بیمعنا، آواز خواندن در بالای ریههای او، به او اجازه میدهد لحن عالی و حس قابلتوجهی از بداهه نوازی را توسعه دهد، و فراموش نکنیم که در واقع این دومی ویژگی اصلی است که جاز را متمایز میکند.
همچنین ببینید: بیوگرافی سونیا پروناچی: شغل، زندگی خصوصی و کنجکاویاما زندگی خیابانی هنوز هم زندگی خیابانی است، با تمام خطرات و ناراحتی هایی که در پی دارد. لویی، حتی اگر بخواهد، نمی تواند خود را به طور کامل از آن زمینه حذف کند. حتی یک روز او را در حال تیراندازی با هفت تیر دزدیده شده از یکی از همراهان مادرش، برای جشن پایان سال، دستگیر کردند. نتیجه این است که او برای حدود دو سال به یک مصلح منتقل می شود، همچنین به دلیل اینکه دادگاه مادر را ناتوان از تربیت فرزند تشخیص داده بود. شاید اضطراب عشقی که زندگی او را مشخص می کند، از همین جا سرچشمه می گیرد، که شاهد دو همسر و بسیاری از روابط پیش روی او خواهد بود.
همچنین در مدرسه اصلاحات، لوئیس آرمسترانگ راهی برای ساخت موسیقی پیدا می کند: او می پیونددابتدا گروه کر مؤسسه و سپس گروه، جایی که او با نواختن طبل شروع می کند. او همچنین اولین درس های کرنت خود را می گذراند. این اعتبار کاملاً به معلمش پیتر دیویس تعلق دارد که به او این فرصت را داد تا اصول اولیه این نوع «جایگزین» ترومپت را مطالعه کند. گروه موسیقی مؤسسه بسیار مورد علاقه ساکنان است و در خیابانها میچرخد و ملودیهای رایج آن زمان مانند آهنگ معروف «When the Saints Go Marchin'in» را مینوازد که پس از چندین سال بهبودی، به یکی از نقاط قوت آن تبدیل خواهد شد. .
بعد از ترک مدرسه اصلاحات، به میخانه ها و کلوپ ها رفت و آمد می کند به این امید که فرصت نواختن در ارکستر را پیدا کند. در یکی از این سرگردانیهای عصرانه، او با جو الیور، که بهترین نوازنده کورنت در نیواورلئان (که قبلاً «کینگ الیور» نامیده میشود) ملاقات میکند. یک رابطه عالی بین این دو برقرار می شود، به طوری که الیور که در شرف حرکت است، از کید اوری (یکی دیگر از ترومپت ساز معروف جاز) می خواهد که لویی جایگزین او شود.
تنها از نوامبر 1918، با تشویق کار بر روی «قایقهای رودخانهای» (قایقهایی که در رودخانه میسیسیپی حرکت میکردند)، آرمسترانگ رمزگشایی از موسیقی را یاد گرفت و در نتیجه تبدیل به یک موسیقیدان کامل شد. پس از چند سال از این رژیم نه چندان آرام (کار بر روی قایق ها بسیار خسته کننده بود)، در سال 1922 به شیکاگو نقل مکان کرد و نیواورلئان را ترک کرد که به تدریج "فاسد" شد.ذائقه موسیقایی او بیشتر و بیشتر شد، تا اینکه گرد و غباری را از فولکلور باستانی پاک کرد و آب کرد.
در آن لحظه از بلوغ هنری خود، آرمسترانگ در عوض مسیر دیگری کاملاً متفاوت را دنبال می کرد که بر اساس سختگیری چند صدایی خطوط موسیقی و از جهات دیگر تلاش برای دادن نقشی به تکنواز بود. هم هژمونیک و هم یکپارچه در بافت موسیقی.
خوشبختانه او توسط کینگ الیور در "گروه جاز کرئول" خود استخدام می شود، که در آن او این فرصت را دارد تا خود را به عنوان یک نوازنده معرفی کند و مهارت فوق العاده ای را که اکنون با ساز خود به دست آورده است به نمایش بگذارد. در واقع، این عقیده مشترک علاقه مندان و مورخان است که تأیید می کنند که "ساچمو" دارای خلاقیت، تخیل ریتمیک و ملودیک، همراه با حجم صدای چشمگیر و صدایی غیرقابل انکار بود.
پس از یک سری گشت و گذار، به سال 1924 می رسیم، سالی به خصوص برای "Satchmo". او ازدواج می کند، ارکستر الیور را ترک می کند و وارد گروه بزرگ فلچر هندرسون می شود، یک غول پیکر جاز که یکی از بهترین ارکسترهای آن زمان را داشت، پر از تک نوازان معتبر. به عنوان اثبات جهش در کیفیت، آرمسترانگ این فرصت را دارد که آهنگ هایی را با سیدنی بچت، بسی اسمیت و بسیاری دیگر ضبط کند.
بعد از آن او تصمیم می گیرد که یک حرفه انفرادی را دنبال کند. "Hot Fives and Hot Sevens" را ضبط کنید تا جاز را به یکی از بالاترین عبارات تبدیل کنید.موسیقی، با شیپور روشن، شفاف و صدای کثیفش که مستقیماً از پشت گلو میآید.
از آن زمان تاکنون تنها موفقیت های پیاپی بوده است، اما در سایه برخی از صداهای منتقد که محدودیت ها و زوال پدیده آرمسترانگ را محکوم می کنند. لویی حتی به دلیل ابهام نسبت به برادران سیاهپوست به عمو تام بودن متهم می شود. اما دقیقاً به دلیل حضور کاریزماتیک خود، او به شکستن هر مانع نژادی کمک می کند تا به یکی از اولین ستاره های سیاه پوست در موسیقی تبدیل شود. زندگی او، علاوه بر کنسرتها و تورهای زنده، با همکاریهایی (مثلاً با زیلمر راندولف) غنی میشود، و او همچنین با حضور در برخی فیلمها شروع به باز شدن در سینما کرد. در این میان یکی را به یاد داریم، «جامعه عالی» (جامعه عالی) سال 1956، اثر چارلز والترز، با گریس کلی، بینگ کرازبی و فرانک سیناترا، که در آن نوازنده اولین و آخرین صحنه فیلم را معرفی و به پایان می رساند. لوئیس آرمسترانگ در سالهای اخیر که اکنون به یک نماد تبدیل شده است (و برخی می گویند حتی کاریکاتوری از خودش) قطعاً سفیر جاز در جهان شده بود، اما او همچنین تصویر خود را به مجموعه ای از آثار بسیار قرض داده است. رویدادهای مشکوک در سطح هنری
در آن مرحله از حرفه خود، استاد دیگر قادر به تصمیم گیری مستقل نبود، اما توسط مقامات بدون ظلم های زیاد "مدیریت" می شد.
پس از این افول غم انگیز، پادشاه جازدر 6 ژوئیه 1971 در خانه خود در کوئینز در نیویورک درگذشت.