بیوگرافی فرایدریک شوپن

 بیوگرافی فرایدریک شوپن

Glenn Norton

بیوگرافی • نگاهی به پرتگاه

برلیوز در مورد شوپن گفت: " او هیچ شباهتی به هیچ یک از نوازندگان آشنای من ندارد "; و شومان: " شوپن حتی در مکث ها هم خود را می شناسد ". جورجیو پستلی نوشت: « در میان اجزای اسرار آمیزی که در آن معجزه که موسیقی شوپن است متبلور می شود، این احتمال وجود دارد که روزی روزگاری، مانند امروز، تصور آن اصالت مطلق، آن قابلیت تشخیص فوری، به اختراع بستگی داشته باشد. از یک «آهنگ» که صدایش فقط اجدادی دور داشت، آهنگی آنقدر بدیع که در واقع مجبور شد صدای جدیدی از خودش اختراع کند، صدای پیانو ».

Fryderyk Franciszek Chopin (اما نام او نیز به صورت فردریک فرانسوا رونویسی شده است) در Zelazowa Wola (ورشو، لهستان) در 22 فوریه 1810 به دنیا آمد و بلافاصله پس از تولد او، خانواده به ورشو نقل مکان کردند، جایی که فریدریک شروع به کار کرد. مطالعه پیانو در سنین بسیار پایین، نشان دادن چنین ویژگی های زودرس است که در سن هشت سالگی، موتزارت جدید اولین کنسرت خود را برگزار کرد.

حتی مطالعات عادی مدرسه نیز نشانه هایی برای علایق موسیقی او ارائه می دهد، زیرا او مشتاق تاریخ لهستان می شود و شروع به نوشتن تفسیرهای موسیقی در مورد مهمترین حقایق می کند. این علاقه به زندگی کشورش از قبل زنده بود و به عنصر ثابت شخصیت و الهام او تبدیل می شد: در واقعرنج، آرزوها، آرزوهای آزادی لهستان اغلب از طریق صداهای "ناامیدکننده" (همانطور که او اشاره کرد) پیانوی او بیان می شود.

فریدریک پس از اتمام تحصیلات خود با آهنگساز معروف، جی. السنر، که دوست مادام العمر او بود و نه معلم، کار خود را به عنوان یک پیانیست برجسته در سال 1829 آغاز کرد. در این دوره او کوستانزا گلادوسکا را ملاقات کرد که از او شادی های کوتاه و ناامیدی های زیادی خواهد داشت و نیکولو پاگانینی که او را برای تکنیک فوق العاده ویولن مشتاق می کند.

در سال 1830 شوپن با توجه به وضعیت نامطلوب سیاسی در لهستان به وین نقل مکان کرد. چند روز پس از ورود او به خاک اتریش، شورشی علیه قدرت تزاری روسیه در ورشو در گرفت. اما اتریشی ها نیز مخالف استقلال لهستان بودند و فریدریک جوان بلافاصله احساس کرد که در محاصره دشمنی قرار گرفته است.

او تنها ماند و هزاران مشکل از جمله ماهیت اقتصادی را پشت سر گذاشت، در حالی که همیشه از لهستان اخبار مثبتی در مورد پیشروی روسیه، اپیدمی وبا و ناامیدی هموطنانش نمی رسید. وقتی خبر می رسد که ورشو به دست روس ها افتاده است، ناامید شده و مطالعه (op.10 n.12) معروف به "سقوط ورشو" را می نویسد که پر از انگیزه های دراماتیک و پرشور است.

در سال 1831 او به پاریس نقل مکان کرد، در محیطی آرام تر، جایی که با هنرمندان بزرگی مانند مندلسون، لیست، بلینی دوست شد.دلاکروا (نقاش بزرگ، نویسنده پرتره مشهور موسیقیدان)، هاینه (شاعر) و بسیاری دیگر. حتی در پایتخت فرانسه، شهرت او به عنوان یک پیانیست بلافاصله افزایش می یابد، حتی اگر کنسرت های عمومی کمی برگزار شود، با توجه به اینکه شوپن از جمعیت خوشش نمی آمد، اما آنها برای قدردانی از سبک ظریف، پرشور و مالیخولیایی او کافی هستند.

او شروع به شرکت در معتبرترین سالن‌های فرهنگی در پاریس می‌کند که مشخصاً مهم‌ترین شخصیت‌های زندگی فرانسوی در آن حضور می‌یابند. شهرت حتی بیشتر می شود و در یکی از این اتاق های نشیمن با نویسنده جورج ساند آشنا می شود که نقش بزرگی در هنر و زندگی او خواهد داشت. پس از جدایی طوفانی و ناگهانی با نامزد لهستانی، آهنگساز بیمار می شود و به توصیه ساند که اکنون همه جا حاضر است، به جزیره مایورکا نقل مکان می کند تا سعی کند از آنفولانزای تبدیل شده به سل بهبود یابد.

همچنین ببینید: لوانته (خواننده)، بیوگرافی کلودیا لاگونا

در ابتدا به نظر می رسد که آب و هوا به او کمک می کند، اما انزوا، به دلیل تشدید بیماری، در صومعه کارتوز، افسردگی عمیقی را در فریدریک القا می کند. در این دوره رنج‌آور، او پیش درآمدهای شگفت‌انگیزی را می‌سازد، صفحاتی که کلمات تحسین‌آمیز و احساسی را از بیش از یک قلم بیرون آورده‌اند، بدون اینکه فراموش کند که هنوز هم نمادین‌ترین موسیقی فری است که تا به حال نوشته شده است (بیهوده نیست که شومان می‌گوید که مجموعه او را به یاد "ویرانه ها و پرهای عقاب" می انداخت).

در سال 1838، جورج ساند و شوپن برای گذراندن زمستان با هم به جزیره مایورکا رفتند: شرایط دشوار سفر و اقامت آشفته در جزیره برای نویسنده هیجان‌انگیز، اما برای نوازنده ترسناک بود. حتی برای آب و هوای مرطوب که به شدت سلامت او را بدتر می کند. در سال 1847 رابطه شوپن با ساند به پایان رسید. سال بعد به انگلستان رفت و در آنجا با دیکنز و تاکری آشنا شد. در لندن آخرین کنسرت خود را به نفع پناهندگان لهستانی برگزار کرد و ژانویه بعد در شرایط بد جسمانی و در شرایط سخت اقتصادی به پاریس بازگشت.

فریدریک شوپن با کمک خواهرش لوئیزا در 17 اکتبر 1849 در پاریس درگذشت. قلب او به ورشو، به کلیسای صلیب مقدس برده می شود.

شوپن در پیانو بهترین وسیله برای بیان احساسات خود را یافت. در واقع تقریباً تمام آثار او به پیانو با نوعی ملودی که شاید در تاریخ موسیقی منحصر به فرد باشد (ساده، ناب، ظریف) اختصاص دارد. شوپن به عنوان یک نوازنده «عاشقانه» تعریف می‌شود، شاید به دلیل مالیخولیایی مشخص او، اما نباید فراموش کرد که موسیقی او، پر از انگیزه، اکنون پرشور و اکنون دراماتیک، از قدرتی برخوردار است که گاه تا مرز خشونت می‌رسد.

با شوپن تاریخ پیانو به نقطه عطفی اساسی می رسد. او انجام می دهداین ساز بزرگترین معتمد، همراه یک عمر است. آثار پیانوی او را می توان به گروه های مختلفی از آهنگسازی ها تقسیم کرد که از یک الگوی از پیش تعیین شده پیروی نمی کنند، بلکه تنها مسیر تخیل هنرمند را دنبال می کنند. 16 پولونیز جریان یک رقص اشرافی و شور عشق پرشور به وطن را دنبال می کنند. 59 مازورکا که از سال 1820 ساخته شده اند، نزدیک ترین آهنگ ها به ترانه های محلی سنتی لهستان هستند.

اوج فضیلت 27 مطالعه (جمع آوری شده در سه سری، 1829، 1836، 1840)، در حالی که در 21 شبانه (1827-1827) موسیقی شوپن تمام ارجاعات بیرونی را از دست می دهد تا خود را به درونیات ناب تبدیل کند. این اثر به همراه 26 پیش درآمد (39-1836) به دلیل فوری بودن و ماهیت فرم، یکی از اوج رمانتیسم اروپایی را نشان می دهد. 4 تصنیف که از شاعر لهستانی Mickiewicz الهام گرفته شده است، ترجمه ابزاری ژانری از آهنگسازی است که تا کنون با کلمه خوانده شده مرتبط بوده است. به نظر می‌رسد که طرح از پیش تثبیت‌شده فرم سونات کمتر با تخیل شوپن تطبیق می‌یابد که با پیشنهاد بداهه‌نویسی آزادانه مرتبط است. او آن را در دو کنسرت جوانان، و در سه سونات، که یکی از آنها Funebre نام دارد، برای مارس معروف که جایگزین آداجیو سنتی می شود، استفاده می کند.

علاوه بر این، شوپن به ندرت از ارکستری که تکنیک آن را تقریباً می داند استفاده می کند. ساخته های او کم استارکسترال: واریاسیون های دوئت، از موتزارت «دون جیووانی» (1827)، فانتزی گراند با موضوعات لهستانی (1828)، روندو کراکویاک ​​(1828)، دو کنسرتو (1829-1830)، آندانته اسپیناتو و گراند لهستانی. (پلوناز) درخشان (1831-1834)، کنسرتو آلگرو دا (1841). تولید پیانو غیر کاملا محدود است: 19 Canti polacchi، برای صدا و پیانو (1829-47). قطعاتی برای ویولن سل و پیانو، از جمله سونات در اپ مینور. 65 (1847); یک سه گانه در جی مینور. 8 (1828); یک Rondeau در C op. 73، برای دو پیانو (1828).

به این آثار باید اضافه کرد: بیست والس (1827-1848)، چهار Improvvisi (1834-1842)، چهار Scherzi (1832-1842)، بولرو (1833)، تارانتلا (1841)، Fantasia in F minor (1841) و دو شاهکار Berceuse (1845) و Barcarola (1846).

تعدیل های سرسخت و غیرمنتظره او افق های جدیدی را به سوی آینده باز می کند، واگنر و توسعه هارمونی مدرن را تا امپرسیونیسم دبوسی و راول منادی می کند. اما این مدرنیسم شوپنی محکم با کلاسیک ها پیوند خورده است: عمدتاً با باخ و موتزارت که شوپن با قرابت های انتخابی به او گره خورده است.

اگرچه شوپن با ملودرام مخالف بود، اما عمیقاً تحت تأثیر آن بود. در واقع، بسیاری از ملودی های او ترجمه های ابزاری از مدل های ملودراماتیک فرانسوی و ایتالیایی و به ویژه بلینی است که آهنگساز لهستانی از اوست.او مورد احترام قرار گرفت. اگرچه او از هرگونه دخالت ادبی در ساخته هایش امتناع می ورزد، اما مردی با فرهنگ باز و هوشیار است: این کار او را به یکی از عمیق ترین و کامل ترین ترکیبات روح رمانتیک تبدیل می کند.

علیرغم انتشار گسترده و دائمی که موسیقی او در طول زمان داشته است، به نظر می رسد تعداد کمی از آنها متوجه شده باشند که چه محتوای تکان دهنده ای در پس هنر ظاهراً بسیار قابل دسترس شوپن نهفته است و در این زمینه کافی است سخنان بودلر همیشه معصوم: " موسیقی سبک و پرشور که شبیه پرنده ای درخشان است که بر فراز وحشت پرتگاه شناور است ".

همچنین ببینید: مادر ترزای کلکته، بیوگرافی

Glenn Norton

گلن نورتون یک نویسنده باتجربه و یک خبره پرشور همه چیزهای مربوط به زندگی نامه، افراد مشهور، هنر، سینما، اقتصاد، ادبیات، مد، موسیقی، سیاست، مذهب، علم، ورزش، تاریخ، تلویزیون، افراد مشهور، اسطوره ها و ستارگان است. . گلن با طیف التقاطی از علایق و کنجکاوی سیری ناپذیر، سفر نویسندگی خود را آغاز کرد تا دانش و بینش خود را با مخاطبان گسترده ای به اشتراک بگذارد.گلن پس از تحصیل در روزنامه‌نگاری و ارتباطات، نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت در داستان‌سرایی جذاب داشت. سبک نوشتاری او به خاطر لحن آموزنده و در عین حال جذابش شناخته می شود، که بدون زحمت به زندگی چهره های تأثیرگذار جان می بخشد و در اعماق موضوعات مختلف جذاب می پردازد. هدف گلن از طریق مقالات به خوبی تحقیق شده خود سرگرم کردن، آموزش، و الهام بخشیدن به خوانندگان برای کشف تابلوی غنی از دستاوردهای انسانی و پدیده های فرهنگی است.گلن به‌عنوان یک سینماگر و علاقه‌مند به ادبیات، توانایی عجیبی در تحلیل و زمینه‌سازی تأثیر هنر بر جامعه دارد. او به بررسی تأثیر متقابل بین خلاقیت، سیاست و هنجارهای اجتماعی می پردازد و رمزگشایی می کند که چگونه این عناصر آگاهی جمعی ما را شکل می دهند. تحلیل انتقادی او از فیلم‌ها، کتاب‌ها و دیگر عبارات هنری به خوانندگان دیدگاه تازه‌ای ارائه می‌کند و آنها را به تفکر عمیق‌تر در مورد دنیای هنر دعوت می‌کند.نوشته جذاب گلن فراتر از این استحوزه های فرهنگ و امور جاری. با علاقه شدید به اقتصاد، گلن به درونیات سیستم های مالی و روندهای اجتماعی-اقتصادی می پردازد. مقالات او مفاهیم پیچیده را به قطعات قابل هضم تقسیم می کند و خوانندگان را قادر می سازد تا نیروهایی را که اقتصاد جهانی ما را شکل می دهند رمزگشایی کنند.با میل گسترده ای به دانش، زمینه های تخصصی متنوع گلن، وبلاگ او را به مقصدی یکجا برای هر کسی که به دنبال بینش کامل در مورد موضوعات بی شماری است تبدیل می کند. خواه کاوش در زندگی مشاهیر نمادین، کشف اسرار اسطوره های باستانی، یا کالبدشکافی تأثیر علم بر زندگی روزمره ما باشد، گلن نورتون نویسنده مورد علاقه شماست که شما را در چشم انداز وسیع تاریخ، فرهنگ و دستاوردهای بشری راهنمایی می کند. .