بیوگرافی ژان کوکتو

 بیوگرافی ژان کوکتو

Glenn Norton

بیوگرافی • پیروزی هنر

ژان موریس اوژن کلمنت کوکتو، سومین پسر خانواده ای طبقه بالا، در 5 ژوئیه 1889 در Maisons-Laffitte، منطقه ای مسکونی در حومه پاریس به دنیا آمد. او در اوایل هنرهای گرافیکی آغاز شد، که کودک استعداد شگفت انگیزی را برای آن از خود نشان می دهد. همچنین در اوایل کودکی جذابیت شدیدی برای تئاتر ایجاد می‌شود: کودک از اینکه نمی‌توانست با والدینش همراهی کند، زمانی که پس از آماده‌سازی بسیار طولانی، دید آنها برای شرکت در نمایش یا موسیقی بیرون می‌رفتند، رنج می‌برد. این جذابیت به قدری قوی است که سرگرمی مورد علاقه او در روزهایی که به دلیل وضعیت نامناسب در خانه می ماند، ساختن تئاتر و صحنه های کوچک در حیاط خلوت با مصالح دست ساز بود.

این کودکی نرم و بیکار در سال 1898 توسط یک تراژدی آشفته شد: ژرژ کوکتو، پدر ژان، مرده در استودیوی خود با تفنگی در دست در برکه ای از خون پیدا شد. دلیل خودکشی هنوز مشخص نیست. کوکتو به پدرش به همجنس گرایی سرکوب شده مظنون است، برخی از زندگی نامه نویسان از نگرانی های مالی صحبت می کنند. خانواده به طور دائم به شهر در قصر پدربزرگش که یک نوازنده آماتور بود نقل مکان کردند که به طور مرتب کنسرت هایی را در خانه ترتیب می داد که کوکتو دوست داشت در آن شرکت کند.

1900 سال نمایشگاه جهانی است، جایی که کودک مجذوبگیلاد در "Chevaliers de la Table ronde". از این لحظه، ژان ماره به طور قطع توسط کوکتو به عنوان منبع الهام برای بسیاری از آثار آینده در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال، برای مارای و ایون دو بری بود که در سال 1938 «والدین وحشتناک» را نوشت و از مادر ژان مارای برای شخصیت ایوان الهام گرفت. قطعه در نوامبر همان سال سوار شد. تقریباً بلافاصله توسط شورای شهر ممنوع شد، سپس در ژانویه بعد با موفقیت فوق العاده از سر گرفته شد.

اشغال نازی ها مشکلات زیادی را برای فعالیت کوکتو ایجاد کرد: "La Machine à écrire" که در سال 1941 در تئاتر هنرها ساخته شد، واکنش فوری منتقدان همکار را برانگیخت. در همان سال، احیای «والدین وحشتناک» توسط سانسور آلمان ممنوع شد. کوکتو در زمان اشغال توسط برخی از تظاهرکنندگان مورد حمله قرار گرفت، زیرا او با بی احتیاطی کلاه خود را در مقابل پرچم نازی ها برنمی داشت. حکایت سیلی زدن ژان ماره به روزنامه‌نگار «Je suis partout»، آلن لوبرو، نویسنده مقاله‌ای تحقیرآمیز علیه کوکتو، توسط تروفو در «مترو درنیه» مطرح شد. اما در سال 1942 به عنوان هیئت داوران هنرستان هنرهای دراماتیک انتخاب شد.

به مناسبت نمایشگاهی از آرنو برکر، مجسمه‌ساز رسمی رایش، مقاله‌ای برای کمدیا به نام «Salut à Breker» می‌نویسد و در آن این اثر را می‌ستاید.توسط هنرمند آلمانی این اقدام همبستگی بین هنرمندان به شدت مورد سرزنش قرار گرفت.

در سال‌های آخر جنگ، کوکتو خود را وقف بسیاری به فعالیت‌های سینمایی کرد: او فیلمنامه‌های "Le Baron Fantôme" اثر سرژ دو پولینی را نوشت، فیلمی که در آن نقش بارون قدیمی را بازی خواهد کرد. ، برای "Juliette ou La Clef des songs" اثر مارسل کارنه و مهمتر از همه برای "L'éternel retour" نوشته ژان دلانوی و برای "Les Dames du Bois de Boulogne" اثر روبر برسون.

در سال 1944 او به همراه هنرمندان دیگر به طور فعال برای آزادی ماکس جیکوب که توسط گشتاپو دستگیر و در 4 مارس در اردوگاه درانسی اعدام شد، کار کرد. سال بعد، مطالعه ای توسط راجر لنس در مورد شعر کوکتو توسط پیر سگرز در مجموعه "Poètes d'aujourd'hui" منتشر شد.

او با وجود یک بیماری جدی پوستی موفق می شود فیلمبرداری "Belle et la Bête" را که در سال 1946 جایزه لوئیس دلوک را در کن دریافت می کند، به پایان برساند. در همین زمان انتشارات مارگرات در لوزان شروع به انتشار کامل آثار او کرد.

پس از همکاری در ساخت فیلم "صدای انسان" روبرتو روسلینی، با بازی آنا ماگنانی، روی بلاس از پیر بیلون و Noces de sable آندره زوبادا و پس از ساخت دو فیلم بر اساس دو نمایشنامه قبلی او "L" "Aigle à deux têtes" و "Les Parents terribles" در سال 1948 در سفری ترک می کند.در ایالات متحده با گرتا گاربو و مارلین دیتریش آشنا می شود.

در هواپیمایی که او را به پاریس برمی گرداند، یک "Lettre aux Américains" می نویسد که بلافاصله پس از آن منتشر می شود. سال بعد او دوباره با ژان ماریس و ادوارد درمیت، پسر خوانده‌اش، برای یک تور در خاورمیانه رفت.

همچنین ببینید: بیوگرافی ماریو دراگی

در آگوست 1949 او جشنواره فیلم نفرین شده را در بیاریتز ترتیب داد و فیلمبرداری "Orphée" را آغاز کرد. این فیلم سال بعد و همزمان با فیلم ژان پیر ملویل بر اساس «هولناک های نوزادان» اکران می شود و جایزه بین المللی هیئت داوران جشنواره فیلم ونیز را دریافت می کند.

در سال 1951، فرانسوا موریاک به مناسبت اجرای "باخوس" نمایشنامه‌ای در آلمان اصلاح‌شده که به گفته روزنامه‌نگار، مذهب مسیحیت را به سخره می‌گرفت، رسوایی به راه انداخت و جنجالی طولانی به دنبال داشت. در ژانویه 1952 اولین نمایشگاه آثار تصویری کوکتو در موناکو برپا شد که در سال 1955 در پاریس تکرار شد.

نویسنده به یونان و اسپانیا سفر می کند، دو سال متوالی ریاست هیئت داوران جشنواره فیلم کن را بر عهده دارد (1953 و 1954)، دو اثر شاعرانه منتشر می کند: "La Corrida du ler mai"، با الهام از سفر دوم او به اسپانیا، و "کلیر-ابسکور". در سال 1954 او توسط یک حمله قلبی نسبتاً جدی گرفتار شد.

از سال 1955، به رسمیت شناختن رسمی از سوی مؤسسات فرهنگی بسیار مهم بارید:به عضویت Académie Royale de Langue e Litterature Française de Belgique و Académie Française، دکتر افتخاری در دانشگاه آکسفورد، عضو افتخاری موسسه ملی هنر و ادبیات نیویورک انتخاب شد. در سال 1957 او همچنان رئیس افتخاری هیئت داوران کن بود.

در این سالها او با اشتیاق خود را وقف هنرهای پلاستیکی کرد: او کلیسای سنت پیر در ویلفرانچ را نقاشی دیواری کرد، تالار عروسی تالار شهر منتون را تزئین کرد، تزئینات سرامیک را آزمایش کرد. در سال 1958 با موفقیت در پاریس به نمایش گذاشته شد. در سال 1959 با تحسین پرشور از اولین آثار کارگردانان جوان "کاهه دو سینما" و بالاتر از همه "کودتاهای 400" فرانسوا تروفو استقبال کرد و به لطف آنها توانست فیلمبرداری آخرین فیلم خود را آغاز کند. ، "Le Testament d'Orphée".

هموپتیزی مانع از ادامه شعر و تزیین کلیسای سنت بلز-دز سیپلز در میلی لا فورت و همچنین کلیسای باکره کلیسای نوتر نشد. - Dame-de-France در لندن. سال بعد به عنوان شاهزاده شاعران آراگون انتخاب شد. در سال 1961 او شوالیه لژیون افتخار شد. او دیالوگ های «La Princesse de Clèves» نوشته ژان دلانوی را می نویسد.

در 22 آوریل 1963، او دچار حمله قلبی جدید شد. در 11 اکتبر، در دوران نقاهت میلی، ژان کوکتو در آرامش درگذشت.

همچنین ببینید: لوئیجی دی مایو، بیوگرافی و برنامه درسی

جسد مومیایی شده او در آن نگهداری می شودمیلی در کلیسایی که خودش تزئین کرده بود.

اجراهای لوئی فولر. اما همچنین سال ورود به مدرسه، به Petit Condorcet است. دوره نسبتاً ناخوشایندی آغاز می شود که به دلیل روابط آشفته با مؤسسه مدرسه و مرگ غم انگیز یک هم مدرسه ای دشوار شده است. در این دوره بود که یکی از سنگ بنای آینده اساطیر شخصی کوکتو متولد شد: رفیق دارگلوس، مظهر زیبایی خطرناک، قهرمان مطلق نبردهای گلوله برفی در Cité Monthiers در فاصله زمانی درس. شخصیت و موقعیت‌هایی که در شعرها تکرار می‌شوند، در "Livre blanc"، در "Opium" و "Les Enfants terribles"، در "Sang d'un Poète".

مشخص نیست چرا در عید پاک 1904، کوکتو از کندورسه اخراج شد. او شروع به دنبال کردن دوره های خصوصی M. Dietz (که M. Berlin از "Grand écart" خواهد شد) را آغاز کرد، سپس با موفقیت کمی در دبیرستان Fénelon شرکت کرد تا به دوره های خصوصی بازگردد. در این دوره او گروهی از افراد عادی را در الدورادو با چند همراه تشکیل می دهد و در آنجا با شور و اشتیاق در نمایش های Mistinguett شرکت می کند. او همچنین شروع به نوشتن شعر می کند. پس از چندین بار رد شدن در امتحان نهایی، در سال 1906 یک فرار مرموز به مارسی ترتیب می دهد. سال بعد او به طور قطع تحصیلات خود را بدون فارغ التحصیلی رها کرد و از آن زمان به آینده خود به عنوان یک شاعر اطمینان داشت.

کوکتو فارغ از تعهدات مدرسه، خود را به داخل می‌اندازدغوغای دنیوی و هنری پایتخت به رهبری دوست بازیگرش ادوارد دو مکس: این دوستی و پیامدهای آن دلایل زیادی برای نگرانی خانم اوژنی، مادر شاعر ایجاد می کند. رابطه با کریستین مانچینی، شاگرد کنسرواتوار، و اولین تجربیات مواد مخدر به این دوره بازمی گردد. این ادوارد دو مکس بود که در تئاتر فمینا در 4 آوریل 1908 جشنی ترتیب داد که در آن بازیگران مختلف اشعار این شاعر جوان را می خواندند. این نمایش با کنفرانسی توسط لورن تیلهاد برگزار می شود. از این لحظه به بعد، کوکتو به طور کامل وارد محیط فرهنگی و دنیوی آن زمان شد: او به پروست، کاتول مندز، لوسین داودت، ژول لمتر، رینالدو هان، موریس روستان رفت و آمد کرد و رابطه نوسانی خود را با آنا دو نوآل آغاز کرد.

در همان سال، کوکتو در طی سفری که به همراه مادرش به ونیز داشت، از خودکشی ناگهانی یکی از دوستانش که در معبد روی پله های کلیسای سالوت به خود شلیک کرد، شوکه شد.

بین سالهای 1909 و 1912 سه متن شعری چاپ شد که نویسنده بعداً آنها را رد کرد: "La Lampe d'Aladin"، "Le Prince frivole"، "La Danse de Sophocle". او همراه با روستند مجله مجلل "Schéhérazade" را اداره می کند. او فرانسوا موریاک، نقاش ژاک امیل بلانش، ساشا گیتری را می شناسد. میسیا سرت او را به سرگئی دیاگیلف، مدیر شرکت معرفی می کندBallets Russes که او را با نیژینسکی و استراوینسکی آشنا کرد. با این گروه یک همکاری هنری آغاز می شود که مثمر ثمر خواهد بود و اولین ثمره آن Le Dieu bleu است که در سال 1912 ساخته شد، باله ای که دیاگیلف تهیه پیش نویس موضوع را سال قبل به کوکتو سپرده بود. همچنین در سال 1912، مقاله ای از هانری گئون در Nouvelle Revue Française منتشر شد که به شدت از "La Danse de Sophocle" انتقاد می کند.

1913 سال مکاشفه است: کوکتو از باله استراوینسکی، "Le Sacre du printemps" و رسوایی که به وجود می آید شوکه می شود. نمایش Ballets Russes که در 29 می روی صحنه رفت، به عنوان تجسم روح هنری جدید در نظر او ظاهر شد و در آن مناسبت او اهمیت نقش مردم را در تکامل هنرمند درک کرد. پس از ترک تئاتر، دیاگیلف و استراوینسکی ایده نمایش جدیدی به نام «دیوید» را به ذهنشان خطور کرد که بعداً به «رژه» تبدیل شد.

به دنبال محرک‌های جدیدی که آشنایی او با استراوینسکی ایجاد می‌کند، کوکتو در تولید خود دچار نقطه عطفی می‌شود: با رمان "Le Potomak" در سال 1914، مرحله جدیدی از شعر آغاز می‌شود، بسیار دور از لحن‌های اولین مجموعه ها با شروع جنگ، کوکتو در ریمز آمبولانس‌هایی را برای انتقال مجروحان می‌راند. سال بعد او با تفنگداران دریایی در نیوپورت خواهد بود: او یکی از هر دو تجربه وفادار را پیدا خواهد کرد.جابجایی در رمان "توماس l'imposteur". در سال 1914 مجله "Le Mot" را با پل آیریب تأسیس کرد. او با ولنتاین گراس آشنا می شود که او را با براک، دیرین و ساتی آشنا می کند.

در طول جنگ او با رولان گاروس دوست می شود، که او را وارد هوانوردی می کند. خوانش های عمومی مختلفی را ترتیب می دهد که موفقیت هایی را برای او به ارمغان می آورد.

در سال 1916 به پاريس، به سرويس تبليغات وزارت امور خارجه منتقل شد. او شروع به رفت و آمد در محیط مونپارناس می کند: او آپولینر، مودیلیانی، مکس ژاکوب، پیر روردی، آندره سالمون، بلز سندرار (که با او یک انتشارات تاسیس خواهد کرد)، اما مهمتر از همه پابلو پیکاسو را می شناسد. یک پیوند بسیار قوی و پایدار با دومی ایجاد می شود که از یک فداکاری و تمایل شدید به تقلید از نقاش تشکیل شده است که در ماجراجویی رژه درگیر خواهد شد.

پس از سفری به رم، که در آن کوکتو برای آماده سازی نمایش به دیاگیلف و پیکاسو پیوست، رژه در شاتل در 18 مه 1917 به صحنه رفت: موسیقی توسط اریک ساتی، صحنه و لباس توسط پیکاسو، طراحی رقص توسط لئونید ماسین. از باله های روسیه این رسوایی در حال حاضر از اولین اجرا آشکار شده است: مردم بین حامیان سرسخت و مخالفان بی رحم تقسیم شده اند که نتوانسته اند اهمیت آن را درک کنند.تجلی esprit nouveau ، که آپولینر اصطلاح "سوررئالیسم" را برای آن ابداع کرد.

با این حال، کوکتو تا حدی از این تجربه ناامید خواهد شد، زیرا او برای نقش خالق و هماهنگ کننده ای که در واقع در تدوین چهار ساله نمایش بازی کرده بود، شناخته نمی شود.

در سال 1918 او "Le Coq et l'Arlequin" را منتشر کرد، یک مقاله انتقادی که در آن ستایش پیکاسو و ساتی بافته شده است: این متن توسط "گروه شش" به عنوان مانیفست در نظر گرفته می شود. او در کوکتو یک ستایشگر سرسخت و یک منتقد خردمند خواهد یافت.

در این سالها با شاعر جوان ژان لو روی که پس از چند ماه در جبهه درگذشت، پیوند برقرار کرد. اما مهم ترین پیوند با ریموند رادیگه پانزده ساله آن زمان است که در سال 1919 توسط مکس جیکوب به او معرفی شد. بین Cocteau و Radiguet دوستی عمیق بلافاصله ایجاد شد که برای توسعه انسانی و هنری کوکتو اساسی بود. رادیگه با وجود تفاوت سنی و شهرت، معلم کوکتو در این سال‌ها خواهد بود: او به او می‌آموزد که از ایده‌آل کلاسیک تا حد امکان دور از تخمیرهای آزمایشی آوانگاردهای آن سال‌ها پیروی کند و از ویژگی‌های آن خواهد بود. کار کوکتو در راه است. 1919 همچنین سال همکاری او با Dada Anthologie بود، یک همکاری زودگذر به دلیل سوء تفاهم با محیط سوررئالیست، و به ویژه با برتون. بین ژوئن و سپتامبردو حمله از طرف آندره ژید و ژاک مارنولد، به ترتیب در صفحات "Nouvelle Revue Française" و "Mercure de France" دریافت می کند، که به شدت از "Le Coq et l'Arlequin" انتقاد می کنند و نویسنده را به بی کفایتی و سرقت ادبی متهم می کنند. کوکتو به این اتهامات به همان اندازه وحشیانه پاسخ داد.

در همان زمان ستونی برای روزنامه "پاریس میدی" به او سپرده شد.

سالهای بعد نسبتاً آرام و بسیار پربار بود. بین سال‌های 1920 و 1921 دو باله از کوکتو با موسیقی توسط اعضای گروه شش روی صحنه رفت: "Le Boeuf sur le toit" و "Les Mariés de la Tour Eiffel" که هر دو با موفقیت همراه بودند. در طول تعطیلات در سواحل جنوبی، در همراهی رادیگه که با تهیه پیش نویس "Diable au Corps" دست و پنجه نرم می کند، کوکتو چیزهای زیادی می نویسد: شعرهایی که در "واژگان" و "دشت سرود"، مجموعه هایی که در آنها تأثیر کلاسیک رادیگه، آنتیگون و اودیپ-روی برای تئاتر، رمان‌های «توماس l'imposteur» و «Le grand écart» و مقاله «Le Secret professionnel». اما این مرحله به طور ناگهانی در سال 1923 با مرگ ناگهانی رادیگه، قربانی تیفوئید که خیلی دیر درمان شده بود، قطع شد. از دست دادن دوستش کوکتو را در حالت دردناکی قرار می دهد و او را به پذیرش توصیه دوستی به نام لویی لالوی برای تسلی خاطر در تریاک سوق می دهد.

جرج اوریک او را به ژاک معرفی می کندماریتین، که کوکتو را متقاعد می کند که به مذهب نزدیک شود. یک دوره عرفانی آغاز می شود که از گفتگو با همسران ماریتان و با مذهبیان دعوت شده به شامشان تشکیل شده است. پیامدهای این گفتگوها اولین درمان سم زدایی تریاک و رویکردی زودگذر به مقدسات مسیحی خواهد بود. در سال 1925، کوکتو فرشته هورتبیس، یکی از شخصیت‌های کلیدی آثارش را مکاشفه کرد و شعری را نوشت که نام او را یدک می‌کشد.

در خلال بهبودی از سم زدایی، در ویلفرانش در همراهی نقاش کریستین برارد، "Orphée" را می نویسد که سال بعد توسط Pitoëffs سوار خواهد شد. سپس ناگهان با ماریتین قطع رابطه کرد و تریاک را به مذهب ترجیح داد. متن "اودیپوس رکس" را می نویسد، یک اوراتوریو که توسط استراوینسکی به موسیقی تنظیم شده است.

درگیری‌ها با سوررئالیست‌ها بدتر شد: فیلیپ سوپا تا آنجا پیش رفت که شب‌هایی را برای تحقیر کوکتو ترتیب داد، یا حتی شب‌ها به مادر شاعر تلفن زد و مرگ پسرش را اعلام کرد. او در روز کریسمس با ژان دزبورد، نویسنده جوانی ملاقات می‌کند که با او تلاش می‌کند تا رابطه‌ای را که با رادیگو برقرار کرده بود، بازسازی کند. در واقع، در سال 1928 "J'adore" ظاهر شد، رمانی از دزبورد با مقدمه ای از کوکتو. انتشار J'adore باعث شد تا او انبوهی از اتهامات را از سوی محیط کاتولیک به همراه داشته باشد.

پایان دهه بیست یک استمرحله جدید بیش‌مولد، بدون مزاحمت از بستری‌های مکرر سم‌زدایی در بیمارستان: اشعار «Opéra»، رمان‌های «Le Livre blanc» و «Les Enfants terribles»، مونولوگ «La Voix Humaine» (که بازنمایی آن توسط پل الوارد به شدت مختل خواهد شد) ، "تریاک" و اولین فیلم "Le Sang d'un Poète".

رابطه با پرنسس ناتالی پیلی، خواهرزاده تزار الکساندر سوم به سال 1932 باز می گردد. شاهزاده خانم حتی به بارداری ناشی از کوکتو پایان داد. برای بقیه، نیمه اول دهه 1930، کوکتو مشغول نوشتن برای تئاتر ("Le Fantôme de Marseille"، "La machine infernale"، "L'Ecole des veuves") و دنبال کردن خلاقیت های نمایش های خود بود. در بهار 1936 او به همراه مارسل خیل، همراه جدیدش، را ترک کرد تا در هشتاد روز به دور دنیا بگردد. در طول مسیر، او با چارلی چاپلین و پالت گدارد در یک کشتی ملاقات می کند: دوستی صمیمانه ای با کارگردان به وجود می آید. دفتر خاطرات این سفر با عنوان «Mon premier voyage» منتشر می شود.

سال بعد، در طول تست های بازیگری برای توزیع نقش های "OEdipe-Roi" که قرار بود در تئاتر آنتوان ویرایش شود، کوکتو توسط یک بازیگر جوان مورد توجه قرار گرفت: ژان ماری. همانطور که معلوم است، رابطه عمیقی بین این دو پدید خواهد آمد که تا مرگ شاعر ادامه خواهد داشت. Marais نقش گروه کر را در Oedipe-Roi و بلافاصله پس از آن بازی خواهد کرد

Glenn Norton

گلن نورتون یک نویسنده باتجربه و یک خبره پرشور همه چیزهای مربوط به زندگی نامه، افراد مشهور، هنر، سینما، اقتصاد، ادبیات، مد، موسیقی، سیاست، مذهب، علم، ورزش، تاریخ، تلویزیون، افراد مشهور، اسطوره ها و ستارگان است. . گلن با طیف التقاطی از علایق و کنجکاوی سیری ناپذیر، سفر نویسندگی خود را آغاز کرد تا دانش و بینش خود را با مخاطبان گسترده ای به اشتراک بگذارد.گلن پس از تحصیل در روزنامه‌نگاری و ارتباطات، نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت در داستان‌سرایی جذاب داشت. سبک نوشتاری او به خاطر لحن آموزنده و در عین حال جذابش شناخته می شود، که بدون زحمت به زندگی چهره های تأثیرگذار جان می بخشد و در اعماق موضوعات مختلف جذاب می پردازد. هدف گلن از طریق مقالات به خوبی تحقیق شده خود سرگرم کردن، آموزش، و الهام بخشیدن به خوانندگان برای کشف تابلوی غنی از دستاوردهای انسانی و پدیده های فرهنگی است.گلن به‌عنوان یک سینماگر و علاقه‌مند به ادبیات، توانایی عجیبی در تحلیل و زمینه‌سازی تأثیر هنر بر جامعه دارد. او به بررسی تأثیر متقابل بین خلاقیت، سیاست و هنجارهای اجتماعی می پردازد و رمزگشایی می کند که چگونه این عناصر آگاهی جمعی ما را شکل می دهند. تحلیل انتقادی او از فیلم‌ها، کتاب‌ها و دیگر عبارات هنری به خوانندگان دیدگاه تازه‌ای ارائه می‌کند و آنها را به تفکر عمیق‌تر در مورد دنیای هنر دعوت می‌کند.نوشته جذاب گلن فراتر از این استحوزه های فرهنگ و امور جاری. با علاقه شدید به اقتصاد، گلن به درونیات سیستم های مالی و روندهای اجتماعی-اقتصادی می پردازد. مقالات او مفاهیم پیچیده را به قطعات قابل هضم تقسیم می کند و خوانندگان را قادر می سازد تا نیروهایی را که اقتصاد جهانی ما را شکل می دهند رمزگشایی کنند.با میل گسترده ای به دانش، زمینه های تخصصی متنوع گلن، وبلاگ او را به مقصدی یکجا برای هر کسی که به دنبال بینش کامل در مورد موضوعات بی شماری است تبدیل می کند. خواه کاوش در زندگی مشاهیر نمادین، کشف اسرار اسطوره های باستانی، یا کالبدشکافی تأثیر علم بر زندگی روزمره ما باشد، گلن نورتون نویسنده مورد علاقه شماست که شما را در چشم انداز وسیع تاریخ، فرهنگ و دستاوردهای بشری راهنمایی می کند. .